تاریخچه کلمات- خودشیفته

29 03 2008

در اساطیر یونان،داستان های زیادی در موردجوان زیبارویی به نام Narcissus یا Narkissos ( به یونانی Νάρκισσος) وجود دارد که هر کس به او نگاه می کرد در عرض کمتر از چند ثانیه عاشقش می شد، از این رو تمام دختران در نگاه اول دل باخته او می شدند اما Narcissus به این همه عاشق و دلباخته بی توجه بود، امروزه از نام این قهرمان یونانی برای توصیف افراد یا جوامعی استفاده می شود که به جز خود به کسی دیگر عشق نمی ورزند!!!

اما افسانه این گونه شروع می شود: زنی زیبا ( یکی از حوری های جنگل) به نام Echo در دره ای زیبا زندگی می کرد، این زن عاشق چهچهه زدن ( مثل بلبل) بود و تنها می توانست حرف ها را تکرار کند،تنها چند کلمه آخر از یک عبارت!

در پشت کوه های آن طرف این دره زیبا، جوانی زیبا رو به اسم Narcissus زندگی می کرد که تمام دوشیزگان در نگاه اول دل باخته او می شدند اما Narcissus به جز خودش کس دیگری را دوست نداشت!

روزی از روزها،Narcissus همراه با جمعی از دوستان به گردش می رود و هنگامی که برای چیدن یک گل توقف می کند، ردپای دوستانش را گم می کند،وقتی که به جستجوی دوستانش می رود، از کنار درختی عبور می کند کهEcho درآن جا در حال استراحت کردن است.Echo در نگاه اول دلباخته او می شود و از آن جایی که تحمل گم کردن Narcissus را ندارد،مخفیانه او را تعقیب می کند.Echo دوست دارد با او صحبت کند اما به دلیل ضعفی که در ادای کلمات داشت قادر به سخن گفتن نبود.تا این که Narcissus دوستانش را صدا می زند و Echo جملات او را تکرار می کند.Echo پس از چندبار تکرار آخرین جملات نارسیس در مقابل او ظاهر شده و سعی می کند که Narcissus را در آغوش بگیرد اما Narcissus او را پس زده و فرار می کند!!!

قلب Echo از این رفتار غیرانسانی( طفلکی! )نارسیس می شکند و از آن روز به هیچ غذایی لب نمی زند، یکی از دختران پس از مشاهده وضع Echo شروع به دعا به پیشگاه خدایگان می کند و این جاست که Nemesis ( خدای مجازات و تنبیه) به او پاسخ می دهد.خدایی که به هیچ کس و هیچ چیز جز خود عشق نمی ورزد!

یک روز که Narcissus تشنه می شود و برای خوردن آب به کنار برکه می رود،قبل از این که آب بخورد،متوجه صورت زیبای جوانی در آب می شود که به او زل زده،او فقط انعکاس تصویر خود را در آب می دید اما نمی توانست این را تشخیص دهد،او همانند Echo پس از دیدن تصویر خود چنان بی تاب شد که دست از غذاخوردن کشید، پس از مرگ Narcissus ،بدن او به یک گل استحاله یافت که به یاد او آن را Narcissus نام نهادند.

اما به جز این داستان سوزناک و غمناک روایات دیگری هم هستند مثلاً در یکی دیگر از روایات این طور آمده که Narcissus یک خواهر دوقلو داشته که بسیار شبیه او بوده به طوری که کسی قادر به تشخیص آن دو از هم نبود و Narcissus هم عاشق او بود به طوری که پس از مرگ خواهرش به هیچ کس توجه نمی کرد،یک روز که از کنار برکه آبی می گذرد و چهره خود را در آب می بیند، فکر می کند که خواهرش را دیده و از آن روز به بعد همیشه به کنار آن چشمه می رفت و غرق تماشای خود می شد تا این که یک روز در آب می افتد و غرق می شود!

در نسخه دیگر این افسانه چنین ذکر شده که مرد جوانی به نام Ameinias عاشق Narcissus شد و چون عشقش از طرف او به استهزاء گرفته شد، در جلوی خانه Narcissus با شمشیر خودکشی کرد، او به پیشگاه Nemesis دعا کرد که روزی Narcissus دچار درد این چنین عشقی شود(!) و این چنین شد که Nemesis دعای او را پذیرفت و یک روز که Narcissus از کنار برکه آبی می گذشت صورت خود را در آب دید و سعی در اغوای آن پسر جوان کرد!!! نارسیس تنها پس از تلاش برای بوسیدن آن جوان متوجه اشتباه خود شد، اما او نتوانست این عشق را تاب بیاورد و خودکشی کرد، پس از مرگ ،بدن Narcissus تبدیل به گلی شد که بعدها به یاد وی نامش را گل Narcissus گذاشتند! ( استغفرالله و اتوب الیه، پس حرف های شیخ الشیوخ بی خود نبود….!)

پ.ن : با عذرخواهی از طولانی شدن این پست دلم نیومد که ادامه ی زیبایی که اسکار وایلد بر این افسانه نوشته رو نقل نکنم.

اسکار وایلد داستان را چنین به پایان می برد: پس از مرگ Narcissus ،اوریادها ( الهه های جنگل) به کنار دریاچه آمدند که از یک دریاچه آب شیرین به برکه ای سرشار از اشک شور استحاله یافته بود. اوریادها پرسیدند: چرا می گریی؟ دریاچه گفت: برای Narcissus .اوریادها شگفت زده پرسیدند: هر چه بود،تنها تو فرصت داشتی از نزدیک زیبایی او را تماشا کنی.دریاپچه پرسید: مگر او زیبا بود؟ اوریادها شگفت زده پرسیدند:چه کسی می تواند بهتر از تو این حقیقت را بداند؟ دریاچه لختی ساکت ماند. سرانجام گفت: من برای او می گریم، اما هرگز زیبایی او را درنیافته بودم. برای نرگس می گریم، چون هر بار که از فراز کناره ام به رویم خم می شد، می توانستم در اعماق دیدگانش، بازتاب زیبایی خود را ببینم! (قابل توجه اون کسی که خودش می دونه کیه!)

یادآوری: دیگه لازم نیست تاریخچه اکوی صدا رو هم بگم چون Echo خانم کار ما رو راحت کردن، به این می گن با یه تیر دو نشون زدن، درضمن آقایان مواظب باشن اگه رفتن کوهی جایی، خدای نکرده کاری نکنن که نمسیس حسابشونو برسه، از ما گفتن بود!!!






گلایه های من از سال جدید!

26 03 2008

از قدیم گفتن سالی که نکوست از بهارش پیداست!!

اولش که با صدای شیپور سال نو خبر آوردند فلانی تو بستر مرگ و احتضار و از این جور حرفاست،واویلا شد، آخه طرف همه اش 21 سالش بود، از اون طرف چندتا عروسی دعوت بودیم که اونام به دلیل فوت ناگهانی چندتن از اقربا(!) به عزا تبدیل شد!

تو این اوضاع و احوال تصمیم گرفتم بشینم خونه و چندتا فیلم ببینم ، این 21 قسمت آخر سریال امپراطور دریا  رونشستم نگاه کردم، 4 شبانه روز وقتم رو گرفت آخرش هم بدجور تو ذوقم خورد، خلاصه اونی نشد که می خواستم !!!

با این اوصاف از دیدن این چند قسمت مرد هزار چهره و دکتر جندقی کلی خندیدم و در آخر تنها نکته مثبت این عید من یه تجدید قوای اساسی بود (انگار می خوام برم جنگ!).

خلاصه مثل این که امشاسپندان امسال با ما سر ناسازگاری دارن، خدا به خیر کنه!

پ.ن 1: امروز هم از اون روزاست، من مطمئنم این علی دایی سر تیم ملی رو به باد می ده، خدا کنه امروز حداقل آبروریزی نشه.

پ.ن2 : چرا امسال این قدر برنامه های نوروزی مزخرف شده؟ این پیامک به دیار باقی تو مایه های مسافری از هند البته با چاشنی طنزه، موضوعش خیلی تکراریه، فیلم های نوروزی هم که به لعنت خدا هم نمی ارزند!!!





عید آمد و عید آمد!

19 03 2008

نمی دونم این بازی های وبلاگی کی تموم می شه ، الله اعلم! این بارهم از طرف چکیده ای از تازه ترین ها دعوت شدیم به بازی عیدانه، من که بیشتر عادت دارم عیدی بگیرم تا عیدی بدم واسه همین خیلی سخته که یه عیدی خوب بدم اما خوب چیکار می شه کرد، باید یه چیزی عیدی بدیم دیگه!!

خوب من اول از همه این تصویر رو تقدیم می کنم به همه ی دوستان عزیز با آرزوی بهترین ها در سال جدید!

فکر کردم بد نیست واسه حفظ سنت پسندیده کتاب و کتاب خونی mobilebooks رو معرفی کنم، کتاب های خوبی واسه دانلود داره البته به زبان انگلیسی! ( به قول منتسکیو: مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعات ملالت بار به ساعات لذت بخش).

یه برنامه هم به اسم symtometer (واسه چک کردن علایم بیماری خوبه!حجمش 100kb )که از این جا می تونید دانلود کنید.اینم محض خالی نبودن عریضه!!

یه برنامه کم حجم هم به اسم Quick Search and Replace هم بود که بد ندیدم لینک دانلودشو بذارم، شاید شمام خوشتون اومد!

من که گفتم عیدی دادن بلد نیستم !!!

ودر آخر …

به قول فردوسی:

سـر ســـــال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج تن،دل ز کین

چنین جشن فرخ از آن روزگار

به ماند از خســـروان یادگـــار

پس قدرشو بدونید و فرصت به این خوبی رو برای دوستی های تازه و پاک کردن کینه ها و دشمنی ها از دست ندید (قابل توجه احمدی نژاد و بوش!!!)





سخن بزرگان

18 03 2008

یک کودک همیشه می تواند سه چیز را به یک بزرگسال بیاموزد: بی هیچ دلیل شاد بودن، همیشه با چیزی سرگرم بودن و این که چگونه خواسته هایش رابا تمام نیرو مطالبه کند! ( پائلو کوئلیو)





تجربه تکونی!

17 03 2008

قرار شد که تجربه های سالی که گذشت رو بنویسم اما من که تجربه زیادی نداشتم  و تو دو پست قبلی هم، گلایه هامو از سالی که گذشت نوشتم اما به دعوت ذهن خاکستری عزیز، می نویسم هر چه باداباد!!

از بین این همه تجربه گهرباری که داشتم ،یه چندتایی رو تقدیم می کنم ،مهم ترینش که تأسیس وبلاگ تو وردپرس بود که باعث شد دوستای خوبی پیدا کنم، تجربه دومم درسی بود ، جاتون خالی این ترم نزدیک بود با پس کله از روی نردبون ترقی چنان بخورم زمین که تا 6 ماه دیگه نتونم بلند شم و خلاصه 6 ماه عقب بیفتم که البته نشد که بشه!!

تجربه بعدیم پی بردن به این واقعیت بود که عوامل زیادی در کارند تا جان انسان ها را به خطر بیندازند بنابراین دیگه لازم نیست من هم به اونا اضافه بشم( یعنی فهمیدم این توبمیری از اون تو بمیری ها نیست پس بهتره محترمانه از این رشته کناره گیری کنم قبل از این که آجرپاره عزیز سال دیگه منو جزء قاتل ترین ها رده بندی کنه!).

تجربه آخریم هم کسب عنوان بامسماترین وبلاگ از دیدگاه منتقد بزرگ ادبی جناب مهندس آجرپاره بود که بسی مزید خوشحالی و امتنان شد!

پ.ن 1: البته امسال خیلی تجربه کسب کردم اما خودتون که می دونید تجربه رو باید کسب کرد نه خوند یا تعریف کرد مثلاً همین تجربه افتادن رو، که متأسفانه پیش نیومد اما مزه اش واقعاً بدجور آدمو هوایی می کنه!

پ.ن 2:اگه قرار باشه کسی این مطلب رو بخونه و تجربه هاشو ننویسه، اصلاً کار خوبی نمی کنه اون فرد، بهتره حتماً بنویسه چون ننوشتن گناهی بس بزرگتر از نوشتن است( قال شیخ الوردپرس)!





تغییرات ژنتیکی و تست تشخیصی جدید برای پارکینسون

17 03 2008

حدود 1.5 میلیون نفر در امریکا به بیماری پارکینسون (PD ) مبتلا هستند و  سالانه 600 هزار مورد جدید از این بیماری گزارش می شود. بیماری پارکینسون به علت مرگ سلول های عصبی (نورون ها) در مکان ویژه ای به نام جسم سیاه روی می دهد.اگرچه PD بیشتر به عنوان بیماری اسپورادیک (تک گیر) در نظر گرفته می شود اما ژنتیک مولکولی در گسترش این بیماری نقش بسزایی دارد. در حال حاضر 8 لوکوس ژنتیکی و جهش در 5 ناحیه ژنی در همراهی با بروز بیماری پارکینسون به صورت AD (اتوزومال غالب) و AR (اتوزومال مغلوب)، شناسایی شده اند.

اولین پروتئین شناخته شده آلفا سینوکلئین است که جهش در ژن کد کننده آن در ارتباط با بیماری پارکینسون است،علاوه بر این در بسیاری از بیماری های neurodegerative تجمع غیرنرمال این پروتئین دیده می شود. در بیماران پارکینسونی آلفا سینوکلئین در جسم سلولی نورون ها تحت عنوان اجسام لوی باقی می ماند.بنابراین وجود اجسام لوی از یافته های تشخیصی مهم در بیماری کلاسیک پارکینسون است.این تجمع پروتئینی نه تنها در انواع خانوادگی بلکه در نوع اسپورادیک بیماری هم دیده می شود.هم چنین triplication در ژن آلفاسینوکلئین نیز می تواند باعث PD شود. کشف این یافته ها منجر به ارائه این فرضیه شد که پیچش غیرنرمال و تجمع آلفا سینوکلئین به عنوان واسطه اختلال عملکرد دژنراتیو در پاتوژنز PD عمل می کند. جهش در آلفا سینوکلئین ممکن است منجر به پیچش غیرنرمال (misfolding ) در پروتئین های بین نورونی و تجمع آن باعث تغییر در توالی آمینواسیدی پروتئین ها شود.

جهش در ژن PARKIN (پروتئینی با فعالیت E3 ubiquitin ligase ) باعث بروز AR بیماری پارکینسون می شود.شناسایی این ژن و نقش آن در PD پیشنهاد کننده این فرضیه بود که سیستم ubiquitin – proteasome (سیستم اصلی تخریب پروتئین های بزرگ توسط کمپلکس چند پروتئینه به نام پروتئوزوم) نقش مهمی در PD دارد.ubiquitin جزء اصلی سیستم بوده و کار آن اتصال به پروتئین از طریق آنزیم های لیگاز و انتقال پروتئین به پروتئوزوم است. جهش در ژن کد کننده UCH-L1)ubiquitin C terminal hydrolase L1 ) نیز با PD خانوادگی ارتباط دارد.ناهنجاری های میتوکندریای هم می تواند منجر به نقص تولید انرژی سلولی و افزایش تولید سطوح رادیکال آزاد و افزایش تخریب بافتی شود.اخیراً ارتباط بین ژن PINK1 و PD را مطرح کرده اند که از تئوری ارتباط بین سیستم میتوکندریایی و PD حمایت می کند.

جهش در ژن Dj-1 نیز با PD خانوادگی ارتباط دارد، عملکرد Dj-1 ناشناخته است اما ساختاری مشابه با چاپرون تولید شده توسط استرس باکتریاییHSP31  دارد که ممکن است در پیچش صحیح پروتئین نقش داشته باشد.بنابراین جهش در Dj-1 ممکن است مرتبط با ناهنجاری در سیستم کنترل پروتئین باشد، تحقیقات اخیر نشان داده که Dj-1 از سلول در مقابل تخریب اکسیداتیو محافظت می کند.

جهش در ژن GBA ( گلوکوسربروزیداز) در اشک نازی ها به صورت هتروزیگوت نیز باعث PD می شود، جهش هموزیگوت در GBA باعث بروز اختلال ذخیره ای Gaucher’s می شود.از این رو پیشنهاد می شود که لیپیدها فاکتور مهمی در سمیت آلفاسینوکلئین باشند.تجمع گلوکوسربروزیداز باعث افزایش فسفولیپید فسفاتیدیل کولین شده و همین موضوع باعث اتصال خفیف آلفاسینوکلئین به فسفولیپیدها و در نتیجه کاهش اتصال لیپید و آلفاسینوکلئین و افزایش ذخایر آلفاسینوکلئین سیستوزولی می شود.

* اخیراً دانشمندان آنزیمی به نام kynurenine aminotransferase II  یا KAT II شناسایی کرده اند که فعالیت آن با سیستم نوروترانسمیتری گلوتامات( شایع ترین نوروترانسمیتر مغزی) تنظیم می شود. گلوتامات در یادگیری و حافظه نقش دارد اما تحریک بیش از حد آن منجر به مرگ نورون می شود.محصول این آنزیم ( kynurenic acid ( KA است که به صورت غیررقابتی به رسپتور گلوتامات متصل و منجر به کاهش تحریک آن می شود.

* جایگاه ویژه ای در پروتئین آلفاسینوکلئین برای فسفریلاسیون وجود دارد که چنانچه فسفریلاسیون در این موقعیت خاص روی ندهد منجر به تولید پروتئین های غیرنرمال و تجمع آن ها در سلول می شود. دانشمندان با استفاده از ژن تراپی و تحریک این نقاط بحرانی به این نتایج دست یافته اند.گفته می شود که آلفاسینوکلئین از طریق کنترل رهایش نوروترانسمیترهایی مثل دوپامین در ارتباط نورون ها با یکدیگر نقش مهمی ایفا می کند. چندین آنزیم را در فسفریلاسیون محل دقیق آلفاسینوکلئین دخیل می دانند.دانشمندان با ژن تراپی بر روی مدل های حیوانی سه نوع  آلفاسینوکلئین را در یک طرف مغز رت ها اصلاح کرده اند که تنها یک نوع آن( نوعی که فسفریلاسیون را در جایگاه 129 تحریک می کند) اثرات درمانی قابل ملاحظه داشته است.

* تحقیقات بر روی سرم خون و سایر مایعات بدن نشان داده که بیماری پارکینسون باعث تغییر ده ها مولکول های کوچک در سرم بیماران می شود،این تغییرات ناشی از تغییر در الگوی متابولیک بدن است.این تست خونی می تواند در افراد با سابقه مثبت PD در خانواده، افرادی که علایم بالینی واضح ندارند و تعیین RF ابتلا به بیماری پارکینسون موثر باشد.از طریق آنالیز سرم بیماران پارکینسونی حدود 160 ترکیب منطبق با PD با ویژگی بالا تعیین شده،برخی از این تغییرات عبارتند از: کاهش آنتی اکسیدانت اسید اوریک، افزایش سطوح خونی گلوتاتیون، افزایش سطوح مارکر تخریب اکسیداتیو به نام OHdG-8 . دانشمندان امیدوارند طی چند سال آینده این تست برای غربالگری بیماران پارکینسونی مورد استفاده قرار گیرد.

منابع

 – NEJM

medicalnewstoday





روز خدا!

16 03 2008

انتخابات هم به خوبی و خوشی برگزار شد و شاید برگ زرین دیگری در کارنامه ملت ایران رقم خورد!!

من شنیدم یکی از این شبکه های تی وی ایران برنامه ای به اسم روز خدا (!) داشته، خوشحالم بالاخره خدا هم به ملت ایران روی خوش نشون داد و مثل اقوام یهود یه روز رو به آن ها اختصاص داد!!!





وصف حال!

13 03 2008

دیگه چیزی به آخر سال باقی نمونده، سال 86 هم آخرین نفس هاشو می کشه،چیکار می شه کرد، زندگیه دیگه،یه روزی می یای یه روزی میری!!!

اینم در مزمت سال کهنه:

دل بد دیــــــده ام کنون از بیم

مهرت ای ســـال نو نمی ورزد

که مرا در قفا چنان سالیست

که بـــه لعن خــــــدا نمی ارزد!





آرزوی محال!

6 03 2008

کاش مخ آدم یه رم 80 گیگ می خورد!!





سه کشته آز!

2 03 2008

درسته موش موجود چندش آوریه، اما قساوت تا بدین حد؟!

حتی به زن و بچه‏شم رحم نکردن!!!!

نامرد نسل هر چی موشه منقرض کرده، اونم با چه سلاح کشتار جمعی وحشتناکی : چسب موش!!!!!!!

تو رو خدا مهر و عاطفه مادری رو می بینید؟!!

پ.ن 1: قاتل چنانچه مراتب پشیمانی خود را به حضور مقامات کشوری و لشکری نرساند در پست بعدی او را با عکس تمام رخ ، نام کامل و آدرس محل سکونت و محل کار معرفی خواهم کرد!

پ.ن 2: هــان ای دل شکم گنده از دیده نظر کن هان / موشــان چسبیده به کف را آیینه عبرت دان !

پیام بهداشتی: مرگ موش بهتر از چسب موشه، چون دو استفاده داره، یکیش موقع خودکشی و ناامیدی می تونین خودتون ازش استفاده کنید( بیشتر برای جلب توجه تا اقدام به خودکشی!) اون یکیش هم بیشتر برای تسلای خاطر بازماندگان خانواده بزرگ موش های فاضلاب و خانگی است که حداقل امید به زندگیشون بالا بره و فکر کنن که مرحومین سکته قلبی کردند!!!!